یاری داشتم وفا نداشت
دنیا برام صفا نداشت...
هر کی میگه دوست داره
منظوری جز جفا نداره...
بی یاورم...شکسته پرم
از حرف تلخ یارم از شهر به درم.../
به کی بگم یارم رفت
یارو وفادارم رفت...
تنها موندم در این شهر تنها کس و کارم رفت.../
بی تو دلم زاره
دلم رسوای روزگاره...
دل تو آسمونیه
دل من این پایینه...
دنیا به کی وفا داره
تا بیاد به من وفا کنه...
این امر و کسی قبول نداره
که تو رو از خاطرم جدا کنه.../
تا کی حسرت بخورم از داغ رفتنه یارم مثل ابر بهاران"تا کی ببارم .../
دختری دلش شکست
رفت و هر چه پنجره رو به نور بود بست
رفت و هر چه داشت یعنی آن دل شکسته را
توی کیسه زباله ریخت، پشت در گذاشت
صبح روز بعد، رفتگر
لای خاک روبه ها یک دل شکسته دید
ناگهان، توی سینه اش پرنده ای تپید
چیزی از کنار چشمهای خسته اش
قطره قطره بی صدا چکید
رفتگر برای کفتر دلش آب و دانه برد
رفت و آن تکه های دل شکسته را به خانه برد
سالهاست توی این محله با طلوع آفتاب
پشت هر دری یک گل شقایق است
چون که مرد رفتگر سالهاست که عاشق است.