جویبار می شوم بیایی کنارم بنشینی تماشایت کنم پلک هم نمی زنم لبخندت را آب نبرد آنوقت می گویی ته چشمانت موج می زنم می دوم جلوی آینه بینم موهات چشکلی تاب می خورد باز تاریک است انگاری توی خواب گمت کرده باشم چشم هم بگذارم می آیی! می بینمت از پشت پنجره رد می شوی از باغچه نعنا چیدی عطرش اتاق را خنک کرده جویبار می شوم دستت را به من بسپاری میگویی بگذار ببینم هنوز موج می زنم چشم باز می کنم نیستی! توی آینه غرق می شوم.